دعای بین طلوعین مستجاب شود اگر زمان مناجات گریه باب شود عروج اهل سحر را دو قطره هم کافیست چرا که دیدهی تر، بال و پر حساب شود دلیل تزکیهی نفس حُسن تاثیر است که گر به سنگ بگویی ببار آب شود چقدر سوخت دلت از گناهکاری من چقدر سوخت دل تو دلم کباب شود تو را به حضرت زهرا بیا درستم کن بیا اجازه مده نوکرت خراب شود به بردههای سر این گذر نگاهی کن یکی شبیه به من شاید انتخاب شود چقدر ندبه بخوانیم و أینَ أینَ کنیم چقدر پرسش عشاق بی جواب شود سوار مرکب امید میرسی از راه به شرط آن که دل شیعه پا رکاب شود تو را قسم به علمدار کربلا برگرد بیا که روضه به اذن تو فتح باب شود بنا نبود که آبی به خیمهها نبرد بنا نبود که سقا ز غصه آب شود قرار بود به شش ماهه دست کم برسد بنا نبود که شرمندهی رباب شود پس از پسر به خدا هم دهیم اگر همه عمر برای ام بنین آبها سراب شود **** پیرزن آمده هنگام خزانش چه کند؟ این همه داغ ربودهست توانش چه کند؟ خبر آمد که پسرهای تو را نیزه زدند رفت از دست خدایا ضربانش چه کند؟ هرچه گفتند چه آمد سرشان گفت: حسین گفت: بیسایهی آن سرو روانش چه کند؟ تا که گفتند عصای تو هم افتاد زمین خم شد و ماند که با قد کمانش چه کند؟ پبش طفلان حرم پیش رباب و زینب غم شرمندگی افتاده به جانش چه کند؟ روضهها را همه خواندند و فقط داد کشید اشک آبش شد و غم تکهی نانش چه کند؟ بعد از آن هیچ زمان پیش تنوری ننشست جگرش سوخته و سوخته جانش چه کند؟ گفت زینب دو سه خط روضه و افتاد زمین ماند با خاطرهی چند جوانش چه کند؟ خواهری که به برش پنج برادر را داشت پنج سرنیزه نشین برده امانش چه کند؟ همسفر بودن با شمر برایش کم نیست آه با حرمله و زخم زبانش چه کند؟ این سر از چند جهت وا شده آهسته بران وای اگر نیزه دهد باز تکانش چه کند؟ میرود شام پر از سنگ و غم و زخم ولی مانده با جمعیت چشم چرانش چه کند؟ نفس آخر و چشمش به در و بیپسر است پیرزن مانده که بیفاتحه خوانش چه کند؟