
دست خالی آمده ام
- ذاکر: سیدرضا نریمانی
- سبک: شعر اول
- موضوع: مناجات با خدا
- مناسبت: شب هشتم ماه رمضان
- سال: 1401
از رجب دست خالی آمدهام
من گدایم که کاهلی کردم
طفل پُر روییام لب چشمه
زدهام آب را گلی کردم
ماه شعبان مرا درست نکرد
من گنهکار سابقه دارم
ورشکستهتر از همیشه شدم
به خودم بیشتر بدهکارم
تو به رویم نزن، غلط کردم
خواهش از طرز صحبتم پیداست
اصلا آقا بیا ندیده بگیر
رمضان ماهِ ما سیه روهاست
روزها روزه، شب به شب روضه
روضه را راه وصل میدانم
رمضان الکریم را اینطور
رمضان الحسین میخوانم
در همان آتشی که حرمله سوخت
جای گریهکنان اصغر نیست
بد برای تو و بزرگی توست
گیرم این نوکرِ تو، نوکر نیست
گرز آتش به سینهام نزنید
من برای رقیه سینه زدم
بیمحلی کنید هم خوب است
دوست دارم تو را اگر چه بدم
صورتم را به شعله نسپاری
صورتم خورده پنجره فولاد
چند جا میرسد به فریادم
نوکرش را نمیبرد از یاد
من جوانم گناه اگر کردم
خوب غلط کردهام ببخشیدم
سر و گوشم اگر کمی جنبید
به علی اکبرت نفهمیدم
به همان پیکری که روی عبا
تکه تکه گذاشتی العفو
به همان چند تکه از بدنش
که نشد، برنداشتی العفو
پدری پیر شده بر سر نعش پسرش
محتضر شد به خدا وای چه آید به سرش
صد و یک دانه تسبیح حسین ریخت زمین
ارباً ارباً شد و پاشید تمام جگرش
نامرتب شده این خوش قد و بالای حرم
بس که از روی حسد دشمن او زد نظرش
همه از بغض علی بر تن و پهلوش زدن
میزدن با دم شمشیر و سنان و تبرش
عمّهاش آمده از سمت حرم واويلا
عمّهاش آمده با گریه و چشمان ترش
زینبی را که مَلَک محرم اسرار نبود
حال افتاده در این خیل حرامی گذرش
برسانید جوانان حرم را که بَرَند
جسم صد چاک علی و پدر محتضرش
من گدایم که کاهلی کردم
طفل پُر روییام لب چشمه
زدهام آب را گلی کردم
ماه شعبان مرا درست نکرد
من گنهکار سابقه دارم
ورشکستهتر از همیشه شدم
به خودم بیشتر بدهکارم
تو به رویم نزن، غلط کردم
خواهش از طرز صحبتم پیداست
اصلا آقا بیا ندیده بگیر
رمضان ماهِ ما سیه روهاست
روزها روزه، شب به شب روضه
روضه را راه وصل میدانم
رمضان الکریم را اینطور
رمضان الحسین میخوانم
در همان آتشی که حرمله سوخت
جای گریهکنان اصغر نیست
بد برای تو و بزرگی توست
گیرم این نوکرِ تو، نوکر نیست
گرز آتش به سینهام نزنید
من برای رقیه سینه زدم
بیمحلی کنید هم خوب است
دوست دارم تو را اگر چه بدم
صورتم را به شعله نسپاری
صورتم خورده پنجره فولاد
چند جا میرسد به فریادم
نوکرش را نمیبرد از یاد
من جوانم گناه اگر کردم
خوب غلط کردهام ببخشیدم
سر و گوشم اگر کمی جنبید
به علی اکبرت نفهمیدم
به همان پیکری که روی عبا
تکه تکه گذاشتی العفو
به همان چند تکه از بدنش
که نشد، برنداشتی العفو
پدری پیر شده بر سر نعش پسرش
محتضر شد به خدا وای چه آید به سرش
صد و یک دانه تسبیح حسین ریخت زمین
ارباً ارباً شد و پاشید تمام جگرش
نامرتب شده این خوش قد و بالای حرم
بس که از روی حسد دشمن او زد نظرش
همه از بغض علی بر تن و پهلوش زدن
میزدن با دم شمشیر و سنان و تبرش
عمّهاش آمده از سمت حرم واويلا
عمّهاش آمده با گریه و چشمان ترش
زینبی را که مَلَک محرم اسرار نبود
حال افتاده در این خیل حرامی گذرش
برسانید جوانان حرم را که بَرَند
جسم صد چاک علی و پدر محتضرش
نظرات
نظری وجود ندارد !