حاج محمود کریمی

دست بگذار به قلب نگرانم بابا

1634
27
دست بگذار به قلب نگرانم بابا
بلکه آرام شود روح و روانم بابا

چند وقت است صدایم نزدی دختر من
چند وقت است نگفتم به تو جانم بابا

نه تو هستی نه عمویم؛ نه علی‌اکبر هست
پس برای چه‌کسی شعر بخوانم بابا؟

بس که در راه دویدم، به‌خدا خسته شدم
بغلم کن؛ روی پایت بنشانم، بابا

حرف‌های بدی امروز به من گفت یزید
وای! بند آمده از شرم زبانم، بابا

زجر ملعون به‌روی جای لبت سیلی زد
چند شب تلخ‌شده طعم دهانم، بابا

گیسویم سوخته است و کف پام آبله زد
بازویم نیز شکسته به گمانم، بابا

سینه‌ات خلوت من بود و شکستند
بگو چه کسی پای نهاده به جهانم، بابا؟

حرمله تیر به تو زد؟ به خدا می‌‌کشمش
آخرین تیر تو شد قدّ کمانم، بابا

جان من، بند به موهای پریشان تو بود
گیسویت سوخت؛ چرا زنده بمانم، بابا؟

منبع:سایت فطرس

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش