در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است

در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است

[ حنیف طاهری ]
در شباهت به نظر نَفْسِ پیمبر شده است
بی‌جهت نیست که اسمش علی‌اکبر شده ست

چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوص خداست

حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بوده‌ست مگر یا لیلا؟

با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چقَدَر تازه مسلمان دارد

ماهِ عالم شده از دیدن رویش سرمست
پیروهن چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست

سنگ در دستش از اعجاز، قمر می‌گردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمی‌گردد

جان علی، جسم نبی، جلوه‌ی کوثر بوده
سِرّ لولاک، از اول علی‌اکبر بوده

هر زمان عِطر حضورش به هوا برمی‌خواست
نفس پنج‌تن آل عبا، بر می‌خواست

ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته

بی‌نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است

چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجه‌ی شیراز نوشت:

شاهِ شمشاد قدان، خسرو شیرین‌دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان

زلفش آن روز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر مؤذّن‌زاده

کربلا هم عطشش چند برابر شده بود
تشنه‌ی صوت اذان علی‌اکبر شده بود

أشهدُ أنَّ به این مَرد ولی باید گفت
اشهدُ أنَّ علی بعدِ علی باید گفت

جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنَّ محمّد شدنش را عشق است

باد آورده به همراه، شمیمِ صلوات!
می‌وزد بر سر کوی تو نسیم صلوات!

ابر رحمت تویی و تشنه‌ی الطافِ تو دشت
مَشک از چشمه‌ی چشمان تو پُر برمی‌گشت

کیستی ای که، پیمبر شدی از کلّ جهات؟
باز هم بر گل روی علی‌اکبر صلوات

نظرات