تو نخوردی آب، دریا سوخت دریا حیف شد

تو نخوردی آب، دریا سوخت دریا حیف شد

[ محمد امینی ]
(تو نخوردی آب، دریا سوخت دریا حیف شد
گونه‌ات را بوسه زد، شن‌های صحرا حیف شد) ۲

(تو ته گودال رفتی، من شدم بالا نشین)

(سجده کردی ای امام بی جماعت بین خون
لشکرت کو؟ که نمازت شد فُرادا، حیف شد) ۲

خوش قد و بالا، عصای روز پیری داشتی
اکبرت که رفت، افتادی تو از پا، حیف شد

با چه حساسیتی، موی تو را شانه زدم
دست شمر افتاد آن گیسوی زیبا، حیف شد

لااقل پیراهنت را درنمی‌آورد، کاش
زحمت دستان زهرا مادر ما، حیف شد

محض برپا کردن آن خیمه‌ها، زحمت کشید
زحمت عباس با این سوختن‌ها، حیف شد
****
کمی مراعاتش کن مویش شکستنی است
شبیه مادرمان پهلویش شکستنی است

دگر تو نیزه نزن بسکه از سنان خورده
مگر ندیده‌ای که نیزه از دهان خورده
****
(سر پیراهنت، پیرم کردن از زندگی
سیرم کردن)
****
هزار تیر به قد کمانش افتاده
همین که دیر رسیدم، به جانش افتادند

نفس نفس زدنت را، تو از گلو ننداز
برات آب میارم، به شمر رو ننداز

جواب گریه‌ی من، خنده‌های قاتل شد
تو رفتی و حرم تو، پر از ارازل شد

تو رفتی و همه‌ی حس مادری‌ام رفت
میان ولوله‌ی خیمه، روسری‌ام رفت

بگو چه‌کار کنم، من مجال دیگر نیست
قسم به جان تو، گودال جای مادر نیست
****
سرت جنگه و، دیدم دامن پیرمردا پر از سنگه و
توی قتلگاه جا برا مادرم تنگه و سرت جنگه و
غرورم شکست، تو گودال دل غصه‌دار و صبورم شکست
****
چرا افتاده بین ما جدایی
کجای سرزمین کربلایی
منِ زینب خبر از تو ندارم
زن خولی خبر داره کجایی
****
لعنت به دنیا، لعنت به هر چی زندگی
لعنت به هر چی ساعت که یا حسین نگی
****
زینب و یه مشت حرامی
زینب و سنگ‌های شامی

نظرات