درخت های امیدیم از دیار حسن (ع)
تبلیغات

درخت های امیدیم از دیار حسن (ع)

[ سید مجید بنی فاطمه ]
درخت‌های امیدیم از دیارِ حسن
پر از شکوفه‌ی عشقیم در بهار حسن

به سَلسَبیل، به زمزم که احتیاجی نیست
رسیده است لبِ ما به جویبار حسن

به دخلِ کاسبی‌ام برکتی فراوان داد
از آن زمان که شدم خادمِ تبارِ حسن

همین دو لقمه‌ی نان را حسن به ما بخشید
گرفته سفره‌ی ما رنگِ اعتبارِ حسن

کریم‌بودنِ او قابلِ محاسبه نیست
کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن

کدام شاه نشسته است با جُزامی‌ها
بلند می‌شوم از جا به افتخار حسن

شنیده‌ام که به سگ هم غذا تعارف کرد
هنوز ماتم از این لطفِ بی‌شمار حسن

بنازمش که چنان شیر از جمل برگشت
چه کرد در دل او فتنه ذوالفقارِ حسن

من از طفولیتم عاشقِ دوتا شاهم
منم دچار حسین و منم دچار حسن

در اربعین حسینی، حسن جلودار است
قدم زدم همه‌ی جاده را کنار حسن

عمود یکصد و هجده، بهشتِ مَشّایه است
خدا رسانده خودش را سرِ قرارِ حسن

حسین با همه‌ی دلرُبایی‌اش، حسنی‌ست
ببین دل از همه بُردن شده‌ست کار حسن

خیالبافیِ من‌ صحن‌سازیِ حسن است
شبیه مشهد ما می‌شود مزار حسن

میان معبری از نور، ناگهان شب شد
چه دید در دل آن کوچه، چشمِ تارِ حسن

حرام لقمه به مادر دو دست سیلی زد
سیاه شد پس از آن کلّ روزگار حسن

نظرات