داره بالا میره تب و تاب دلم چشم من میخوابه نمیخوابه دلم این روزا دل من تا میگیره به خدا وعدهی محرّمو میدم به دلم بهش میگم صبر کن چند شب دیگه روضه میگیری اگه یه چندوقتِ با غصّههای دنیا درگیره یه چند شب دیگه هرشبشو حسینیه میریم منو پاینده میکنه، سرزنده میکنه اشک منو مبدّل به خنده میکنه من در تحّیرم هرچی بدی کنم هی خوبی میکنه منو شرمنده میکنه قربونت برم اباعبدالله باید اینجا ادم به خدا برسه یه نفس بگو حسین تا هوا برسه من از این دار دنیا همینو میخوام کافیه که پام به کرب و بلا برسه خدا که میدونه که من چقدر به روضه وابستم وقتی که دل گیرم میرم روی بلندی و دستم رو سینه میذارم سلام میدم با نفس خستم با تو نبضم منظّمِ عشقم همین غمِ امر تو بر تمام امورم مقدّمِ اون شب که انتظارشو یک ساله میکشم به خدا که شب سوّم ماه محرّمِ قربونت برم اباعبدالله