خنجر و کشید نفست برید

خنجر و کشید نفست برید

[ مهدی رعنایی ]
خنجرو کشید نفست برید
خواهرت از تل تا قتلگاه دوید 
همه اومدن تو رو می‌زدن
تو شلوغی از راه خواهرت رسید

یکی دور گوداله و داره بی‌هوا می‌زنه
یکی بین گوداله و داره دست و پا می‌زنه

میگن شمر به حالت می‌خندید حسین جان
از این داغ نمردم ببخشید حسین جان !

سنگ بی‌امان ، نیزه و سنان
همه رفتن شد نوبت ساربان
سر شده جدا روی نیزه‌ها صحبت اینجا از چوب خیزران

می‌بینم تو آسمون سرت رو روی نیزه‌ها
می‌بینم که روی زمین شده پیکر تو رها

شنیدم عقیقت رو دزدید حسین جان
از این داغ نمردم ببخشید حسین جان
شلوغ شده ، ببین حسین
تو از بلندی خوردی زمین حسین

تو مادر رو صدا نزن 
تو رو خدا بس کن  دست و پا نزن

مادرت رسیده و کسی حیا نمی‌کنه
سرت جدا شده ولی شمر رها نمی‌کنه

مظلوم حسین 
غریب حسین
عطشان حسین
عریان حسین

با نیزه و با سنگ و چوب
تو رو زدن آقا تا دم غروب

رو پیکرت قدم زدن 
یه عده نامحرم به حرم زدن
آه به زخم این دلم بازم ببین نمک زدن
کوچیک و بزرگمون ، هر کی بود کتک زدن

تنها حسین 
آقا حسین
عطشان حسین
عریان حسین

نظرات