سرت که رُو زمین می‌خورد

سرت که رُو زمین می‌خورد

[ مهدی رعنایی ]
سرت که رُو زمین می‌خورد
رقیّه صد دفعه می‌مرد
اون سیلی محکم زجر
همه قشنگیامو برد

شکسته گوشه‌ی سرم
ولی بابا غصّه نخور
تا حالا من زمین نیفتادم از روی شتر

با خیال تخت
سرتو بسته بودن به روی شاخه‌ی درخت
دستم نرسید
نزدیک سرت بودم که یکی موهامو کشید

می‌زنن زیاد
طعنه می‌زدن می‌گفتن بگو پس عموت بیاد
زجرمون می‌دن
چی می‌خوردن که ما رو می‌زدن و می‌خندیدن

شراب می‌خوره...

نظرات