
حیفِ چشمای قشنگ تو حسین که نیزه خورد اون رکاب کج مگه قیمتی بود، برید و برد گفت برید کنار که نوبت منه، شمر بددهنه داره داد سر زینب میزنه ... جلو چشم همه موهاشو کشید، شمر پلید آبو ریخت زمین تا که لباشو دید ... ... بمیره مادرت به التماس افتاده خواهرت بمیره مادرت طول کشید بریدن سرت ... جان زهرا نزنید برا کشتنش به همدیگه بفرما نزنید ... کوتاه نیومد گفتم باهات راه بیاد راه نیومد بی چشم و رُو بود اونی که با خواهرت روبرو بود من تاب ندارم تو تشنهته من ولی آب ندارم اوضاعت بههم ریخت شمر دست تُو موت کرد و موهات بههم ریخت ... من بی وضو موی تو را شانه نکردم