حسرت شیرین

حسرت شیرین

[ سیدرضا نریمانی ]
گریه می‌کنم فقط گریه برا تسکینِ
من بازم سرم به سنگ خورد و سرم پایینِ

هرجوری حساب کنم بازم فقط شرمندم
کاش میشد بهت بگم به قولمون پابندم

من دلم گرفته از خودم برام کاری کن
اشتباهی از تو دور شدم برام کاری کن

سر میذارم روی زانوت که بغل کنی منو غم‌هامو
تو خیالم ذرّه ذرّه برا تو میگم همه حرفامو

روزی میاد که روبروت می‌شینم
من مطمئنم که تو رو می‌بینم

من که در به در بودم پی نشونت آقا
 دستی دستی دور شدم از در خونت آقا

میدونم میدونی که یه عمر گناه کردم من
حالا اومدم بگم که اشتباه کردم من

غیر خونه‌ی تو هرجا دِلو بُردم آقا
هم ضرر کردم و هم چوبشو خوردم آقا

نمی‌تونم که بمونم تو سیاهیه گناهام آقا
آرزومِ که یه روزی رو به تو وا بشه چشمام آقا

می‌بینمت ای حسرت شیرینم
من مطمئنم که تو رو می‌بینم

از همه به جز خودت خسته شدم میدونی
من به تو بدجوری وابسته شدم میدونی

تویی اون که از روزای بچّگی همرامی
هم رفیقمی، هم آبروم و هم آقامی

آسمون تنگ و زمین تنگ و دلم من تنگِ
چرا دست روزگار با دلِ من می‌جنگه

زندگیمو به تو میدم تو که خیلی خوب منو می‌شناسی
مهربونی، هم زبونی برا من تو بهترین احساسی

درد و دوای این دل غمگینم
من مطمئنم که تو رو می‌بینم

نظرات