جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی بین این میخانهها، باده یکی، ساغر یکی ریشههای ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی چهارده جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکیست سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکیست عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد ابروی دلدار ما را قبلهی محراب کرد تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده هرچه حور است و ملک، گهواره جنبانش شده بارها خورشید، محو نور ایمانش شده عالمی دلبستهی ذکر رضا جانش شده خوب شد اصلا کسی امشب جوابم را نداد (چون عریضه میبرم مشهد، دم باب الجواد)2 آمدی هر تپش دل شده غرق هیجان شاه شمشاد قدان، خسروِ شیرین دهنان که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان تو عیان تر ز عیانی و چه حاجت به بیان همه گفتند که جان در گرو جانان است (پسر حضرت سلطان، خودش سلطان است)2 باز هم آمدهام، مثل گدا محتاجم ناامید از همه دنیا به شما محتاجم و تصدق بده در راه خدا محتاجم به هوای حرم کرب و بلا محتاجم باز هم شوق ضریح شه بیسر دارم باز هم دست به گهوارهی اصغر دارم به روی دست پدر، جان به ره جانان داد جان عالم به فدایش که چه جایی جان داد نازم آن طفل صغیری که پس از خوردن تیر او تسلا به پدر با دو لب خندان داد اهل کوفه به حسین، ظلم فراوان کردند حرمله تو ز همه ظلم فزونتر کردی تازه میخواست گلم بشکفد و باز شود زود گلچین، گل من چیدی و پرپر کردی