محمد امینی

جان به قربانت

1832
22
(جان به قربانت
مونده روی صحرا تنِ عُریانت) ۲

جلو چشمَم کردند تیربارانت
رفتی و زینب شد مو پریشانت

جان به قربانت
بازه روی نِیزه چشمِ گریانت

شده بود سَرنیزه رَحلِ قرآنت
روی نِی‌ قرآن خوند لبِ عَطشانت

(أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقِیم
تمومِ زندگیم به روی نیزه‌ها)۲

أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقِیم
(رقیه‌ی یَتیم به زیرِ دست و پا) ۲

خواهری سخته
(بِری و زینب رو نبری سخته) ۲

(بشه روزم با شمر سِپَری سخته) ۲
بی‌کَسی تو شهرِ پدری سخته

من پُر از دردَم
مگه من واست بَد خواهری کردم؟

تو نخواه از من بی تو برگردم
می‌بینی بینِ یک عِدِّه نامَردَم

(أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقِیم
تمومِ زندگیم مونده روی حَصیر) ۲

أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقِیم
میونِ بی‌کَسی (سراغمو بگیر) ۲

(وای حسین، ای وای حسین) ۲

(بی تو آواره‌ام
خنده‌های خولی میده آزارم) ۲

سَرِ پیری بُردَن توی بازارم
دست به دست میچرخه مَعجَرِ پاره‌ام

میده دُشنامَم
سه روزه پُشتِ دروازه‌ی شامم

(میده دُشنامَم) ۳
سه روزه پُشتِ دروازه‌ی شامم

یه زنِ تنها تو مَلَعِ عامَم
تو بخون قرآنو بُکُن آرامَم

(أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقِیم
انگشت نَما شدیم میونِ اِزدِحام) ۲

أَم حَسِبتَ أَنَّ أَصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقِیم
می‌بینی اومدیم تو مجلسِ شراب

(به هم ریخته صحرا
به هم ریخته زینب، به هم ریخته زهرا) ۲

به هم ریخته موهات
(به هم ریخته مَقتَل، به هم ریخته اوضاع) ۲

غروبه حسین
بلند شوبگو حال و روزِ تو خوبه حسین

بگوشمر دیگه پارو سینت نَکوبه حسین
غروبه حسین

اذونه حسین
پِیکرت زخمی‌و نیمه‌جونه حسین

(چطور زینبت بی‌تو زنده بمونه حسین) ۲

پناهی نداری
یکی نیست بگه تو سپاهی نداری

گناهی نداری
(نزن دست و پا دیگه راهی نداری) ۲

سَرِت جنگه‌و
دیدم دامنِ پیرمردا پُر از سنگه‌و

توی قتلگاه جا برا مادرم تنگه‌و
سرت جنگه‌و

غرورَم شکست
توو گودال دلِ غصه دار و صبورم شکست

سَرَم وقتی خواستن کُنن از تو دورم شکست
(غرورم شکست) ۲

(صَلّوا عَلَیکَ مَلیکُ السَّماء) ۲
ای‌کشته‌ی فتاده به صَحرا

صَلّوا عَلَیکَ مَلیکُ السَّماء
(ای تشنه‌ی مُقَطَّعُ الأَعضا) ۲

یا اَباعبدلله، مظلوم بودی‌و
از آبِ فُرات محروم بودی‌و

https://t.me/omeabiha_com/8095

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش