تو کوچه میرفتم کسی مانع راهم شد خداروشکر که اون وسط دیوار تکیهگاهم شد حسن پناهم شد من که شبیه دشمنات حقیر دنیا نیستم خودت میدونی ابالحسن اسیر دنیا نیستم نذر نگاهت هرچی فدک علی ان کنتَ فی خیر کنتُ معک علی ان کنتَ فی شر کنتُ معک علی من با تواَم علی بس که شدم گریون تو همه ازم خستن به هرکسی که رو زدم فورا درا رو میبستن بغضمو میشکستن خیلی تمسخر کردن حال من تنها رو علی چقدر تنها مونده که فرستاده زهرا رو دشمن به زخمم میزد نمک علی ان کنتَ فی خیر کنتُ معک علی ان کنتَ فی شر کنتُ معک علی من با تواَم علی دیر اومدم تو کوچهها امون از این تقدیر خودم دیم چجوری با زخمِ غلاف اون شمشیر حیدر من شد پیر جز تو نفهمید هیچکس قصّهی درد من رو همه دیدن غرق اشک و آه نگاه مرد من رو من رو کنارت میزد کتک علی ان کنتَ فی خیر کنتُ معک علی ان کنتَ فی شر کنتُ معک علی من با تواَم علی