تو روضههای ناموسی زبون آدم لال میشه
4554
8
- ذاکر: مهدی اکبری
- سبک: زمینه
- موضوع: حضرت زهرا سلام الله علیها
- مناسبت: هیئت هفتگی
- سال: 1403
تو روضههای ناموسی زبون آدم لال میشه
مصیبت کوچه مثل مصیبت گودال میشه
یک زن و چهل تا مرد جنگی، نمیفهمم نمیفهمی
گیر کنی تو کوچهی تنگی، نمیفهمم نمیفهمی
قصاوت یک دل سنگی، نمیفهمم نمیفهمی
وقتی میگن مادر زمین خورد، نمیفهمم نمیفهمی
میگن حسن تو کوچهها مرد، نمیفهمم نمیفهمی
چجور تا خونه مادرو برد، نمیفهمم نمیفهمی
هرچی شنیدیم و نفهمیدیم
روضه رسیدیم و نفهمیدیم
برای این روضه باید دق کرد
مقتل و دیدیم و نفهمیدیم
(وای مادر وای مادر)
امام صادق با این حرف، جونمو داره میگیره
که علت قتل مادر، زخم غلاف و شمشیره
زخم غلاف و شدت درد، نمیفهمم نمیفهمی
جنایت قنفذ نامرد، نمیفهمم نمیفهمی
بازوی فاطمه ورم کرد، نمیفهمم نمیفهمی
جلوی شوهرش چه بد شد، نمیفهمم نمیفهمی
وقتی که چادرش لگد شد، نمیفهمم نمیفهمی
نمیشد از تو کوچه رد شد، نمیفهمم نمیفهمی
روضهی دیوارو نفهمیدیم
تیزی مسمارو نفهمیدیم
علی عبا انداخت روی زهرا
علت این کارو نفهمیدیم
(وای مادر وای مادر)
جلوی چشم نامحرم، محرم حیدر میسوزه
میسوزه صورت وقتی که چادر و معجر میسوزه
گریز روضه تا کجا رفت، نمیفهمم نمیفهمی
مدینه سمت کربلا رفت، نمیفهمم نمیفهمی
رقیه هم تو شعلهها رفت، نمیفهمم نمیفهمی
سه ساله با لبای پُرخون، نمیفهمم نمیفهمی
گم بشه دختر تو بیابون، نمیفهمم نمیفهمی
جسارت یه نامسلمون، نمیفهمم نمیفهمی
هزار و چهارصدسال نفهمیدیم
ذرهای از گوال نفهمیدیم
از اُسَرا تو شام کنیز خواستن
هنوز زبونم لال نفهمیدیم
اینجا شبها خطر داره
خدا اینا رو برداره
هر کی میاد خرابه برا عیادت نیت شب داره
یعنی بابایی میدونه
یعنی عمو خبر داره
که تاجر یهودی برا کنیزی به ما نظر داره
مصیبت کوچه مثل مصیبت گودال میشه
یک زن و چهل تا مرد جنگی، نمیفهمم نمیفهمی
گیر کنی تو کوچهی تنگی، نمیفهمم نمیفهمی
قصاوت یک دل سنگی، نمیفهمم نمیفهمی
وقتی میگن مادر زمین خورد، نمیفهمم نمیفهمی
میگن حسن تو کوچهها مرد، نمیفهمم نمیفهمی
چجور تا خونه مادرو برد، نمیفهمم نمیفهمی
هرچی شنیدیم و نفهمیدیم
روضه رسیدیم و نفهمیدیم
برای این روضه باید دق کرد
مقتل و دیدیم و نفهمیدیم
(وای مادر وای مادر)
امام صادق با این حرف، جونمو داره میگیره
که علت قتل مادر، زخم غلاف و شمشیره
زخم غلاف و شدت درد، نمیفهمم نمیفهمی
جنایت قنفذ نامرد، نمیفهمم نمیفهمی
بازوی فاطمه ورم کرد، نمیفهمم نمیفهمی
جلوی شوهرش چه بد شد، نمیفهمم نمیفهمی
وقتی که چادرش لگد شد، نمیفهمم نمیفهمی
نمیشد از تو کوچه رد شد، نمیفهمم نمیفهمی
روضهی دیوارو نفهمیدیم
تیزی مسمارو نفهمیدیم
علی عبا انداخت روی زهرا
علت این کارو نفهمیدیم
(وای مادر وای مادر)
جلوی چشم نامحرم، محرم حیدر میسوزه
میسوزه صورت وقتی که چادر و معجر میسوزه
گریز روضه تا کجا رفت، نمیفهمم نمیفهمی
مدینه سمت کربلا رفت، نمیفهمم نمیفهمی
رقیه هم تو شعلهها رفت، نمیفهمم نمیفهمی
سه ساله با لبای پُرخون، نمیفهمم نمیفهمی
گم بشه دختر تو بیابون، نمیفهمم نمیفهمی
جسارت یه نامسلمون، نمیفهمم نمیفهمی
هزار و چهارصدسال نفهمیدیم
ذرهای از گوال نفهمیدیم
از اُسَرا تو شام کنیز خواستن
هنوز زبونم لال نفهمیدیم
اینجا شبها خطر داره
خدا اینا رو برداره
هر کی میاد خرابه برا عیادت نیت شب داره
یعنی بابایی میدونه
یعنی عمو خبر داره
که تاجر یهودی برا کنیزی به ما نظر داره
نظرات
نظری وجود ندارد !