حاج محمود کریمی

تو ربّ بنده‌پرور؛ من عبد شرم‌سارم

2902
67
تو ربّ بنده‌پرور؛ من عبد شرم‌سارم
این نامه‌ی سیاهم؛ این چشم اشکبارم

اشکی بده که آبی بر آتشت بریزم
سوزی بده که گاهی، آهی ز دل برآرم

لطف و کرامت از تو؛ اشک خجالت از من
بگذار تا بگریم؛ چیزی جز این ندارم

من بنده‌ی گنه‌کار؛ تو کردگار غفّار
تو مستحقّ عفوی؛ من مستحقّ نارم

تو در کتاب وحی‌ات از عفو خویش گفتی
من نیز کردم إقرار؛ گفتم گناه‌کارم

من پشت کرده بودم بر درگهت ز غفلت
تو باز روی دادی تا بر تو رو بیارم

عفو است اگر ز احسان، جرم مرا ببخشی
عدل است اگر در آتش، سوزی هزاربارم

میثم! گر از تو پرسند، آورده‌ای چه با خود؟
برگو تهی‌ست دستم، امّا علی‌ست یارم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش