تو تب داری زیر لب زمزمهی یا رب، یا رب داری فاطمه گریه نکن هنوز زینب داری تو تب داری دلم خونه جون نداری اما هستی نگرانِ خونه هنوز از برکتِ دستات توی سفره نونه دلم خونه میونه بسترت تویی یا سایته هنوز دسته دعات برا همسایته کمرم تا شده، زخمت دوباره وا شده روتو نپوشون دیگه علی، باخبر از ماجرا شده آآآه فاطمه... **** پریشونی محض دلخوشیِ بچهها بگو میمونی به حسن نگاه که میکنی چقدر حیرونی پریشونی تو میسوزی حال و روزه تو وخیمه بدتر از دیروزی با دسته شکسته داری پیرهن میدوزی تو میسوزی حسینُ میسپارم به زینب خواهرش میذارم ظرف آب، شبا بالا سرش یه روزی کربلا، میزنه رو خاکا دست و پا با لب تشنه میشه شهید یومٌ علیٰ صدر مصطفی حسین وای...