تا نفس در سینه روز و شب بُوَد دم حسین و بازدم زینب بُوَد جَبَلُ الصَبر... مادرش آموزگار مکتب شرم و حیاست فارغ التحصیل دانشگاه مادر زینب است ای سلیمان از چه مینازی به جاه و هشمتت صد هزاری چون سلیمان ریزه خوار زینب است جَبَلُ الصَبر، زینب... هر دو عالم یک طرف، یک موی زینب یک طرف باز سنگینتر شود، آن ور که مال زینب است