تار و پودم حاصلم

تار و پودم حاصلم

[ مهدی رعنایی ]
تار و پودم حاصلم معیار ایمانم حسن
أمر أمر توست آقا من به فرمانم حسن

حیف از عمری که در راه گدایی نگذرد
دل به هرکس غیر تو دادم، پشیمانم حسن

چهارده‌قرن است پای سفره‌ات نان می‌خورم
تا ابد از سفره‌داری تو حیرانم حسن

هرکجا نام تو آمد مادرت لبخند زد
پس به إذن مادرت می‌گویم: ای جانم حسن

یک نگاهت سربه‌راهم کرده ای باب‌الکرم
من به لطف نام زیبایت مسلمانم حسن

رزق من افتاده امشب دست آقازاده‌ات
این‌چنین در خانه‌ی لطف تو مهمانم حسن

روو به هرکس می‌زنم آخر خرابم می‌کند
آخر سَر باز دست توست درمانم حسن

ای که حتّی سایبانی هم نداری بر سرت
سال‌ها در حسرت قبری چراغانم حسن

داغ‌ها دیدی میان کوچه‌ها آقای من
من برای خون دل‌های تو گریانم حسن

اینکه با چشمت چه‌ها دیدی نمی‌داند کسی
هر کجا حرفیست از کوچه پریشانم حسن 

ایستاده‌ام به روی پنجه‌ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد بر مادرم

یا رب نصیب هیچ غریب دگر نکن 
آن غصه‌ی که موی حسن را سپید کرد

تا به حال سیلی محکم خوردی
مادرت را سمت خانه بردی

تا به حال سیلی محکم خوردی 
گوشواره دانه دانه بردی

همسایه‌ها برسید به دادمون
روی چادر ننه‌م نشسته خون

بابام با اشک داره فریاد می‌زنه 
اون زنی که می‌زنید زن منه

ایها الکریم حسن(۴)
ایها الغريب حسین(۴)

نظرات