بگذار تا این باده آتشَگون بماند همراه با افسانه و افسون بماند بگذار چشم بشر تا صبح محشر در حیرت از این راز روزافزون بماند تو دِین عالم را اَدا کردی عجب نیست عالَم اگر عمری به تو مدیون بماند ای آنکه صهبای تو باعث شد به تاریخ نام شلمچه، فکه و مجنون بماند امروز هم فرمان بده صهیون بمیرد گرم است طراوت شاخهی زیتون بماند در فطرت ما فیض فتح المبین است دلهای ما سرمستِ ختم المرسلین است قرآن و عترت تا ابد حَبلُ المتین است اینجا فقط حیدر امیرالمومنین است هرروز در جان افتخاری تازه داریم با نام زهرا و علی آوازه داریم ******* بر آن شدم تا که صدایت کنم امشب تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب ای زینت تسبیح و دعا زمزمه هایت در حیرتم آخر بنویسم چه برایت من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم عالم همه سجاده شد افتاد به پایت ای خطبه ی طوفانی تو شور قیامت در معرکه خون کرده به پا تیغ کلامت با خطبهی طوفانیِ تو کربوبلا ماند ویرانهای از کوفه و از شام به جا ماند