بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید

بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید

[ سید محمد جوادی ]
بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید
خاتم ز قحطِ آب سلیمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عَیّوق می‌رسد     
فریادِ العطش ز بیابان کربلا

کشتی شکست خورده‌ی طوفان کربلا     
در خاک و خون فتاده به میدان کربلا

*****

ساربان داد مزن ما کَس و کاری داریم
ساربان تند مران هم‌سفرم جا مانده

این خبر را برسانید به سقای حرم
چادر دخترکی زیر قدم‌ها مانده

*****

بین یک‌ گونی کهنه سر او را بردند

******

خداحافظ ای برادر زینب 
به خون غلتان در برابر زینب 
خداحافظ ای جوانی زینب
سلام ای قد کمانی زینب

نظرات