بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید خاتم ز قحطِ آب سلیمان کربلا زان تشنگان هنوز به عَیّوق میرسد فریادِ العطش ز بیابان کربلا کشتی شکست خوردهی طوفان کربلا در خاک و خون فتاده به میدان کربلا ***** ساربان داد مزن ما کَس و کاری داریم ساربان تند مران همسفرم جا مانده این خبر را برسانید به سقای حرم چادر دخترکی زیر قدمها مانده ***** بین یک گونی کهنه سر او را بردند ****** خداحافظ ای برادر زینب به خون غلتان در برابر زینب خداحافظ ای جوانی زینب سلام ای قد کمانی زینب