(اَنَا قَتیلُ العَبَرات)۴ (به سوی شام و کوفهام، چه ظالمانه میبرند) ۲ (نمیروم ولی مرا، به تازیانه میبرند) ۲ (اَنَا قَتیلُ العَبَرات)۴ ای ساربان آهسته ران، کارام جانم میرود وان دل که با خود داشتم، با دل ستانم میرود او میرود دامن کشان.... (اَنَا قَتیلُ العَبَرات)۴ بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمیشود باغ و بهار من تویی، تاب و قرار من تویی دارو ندار من تویی، بی تو به سر نمیشود اگر مرا رها کنی، تو را رها نمیکنم سر از تنم جدا کنی، چون و چرا نمیکنم یَومٌ عَلَی صَدرِالنَّبی یَومٌ عَلی وجهِ ... ای زینت دوش نبی، روی زمین جای تو نیست این خار و خاشاک زمین، منزل و مأوای تو نیست (اَنَا قَتیلُ العَبَرات)۴ کلیم اگر دعا کند، بی تو دعا نمیشود مسیح اگر دوا دهد، بی تو دوا نمیشود گِرد حرم دویدهام، صفا و مروه دیدهام هیچ کجا برای من، کرب و بلا نمیشود کرب و بلا و کوفه شد، سخت به عترتت ولی هیچ کجا به سختیِ شام بلا نمیشود جز سرِ غرق خون تو، که شد چراغ قافله رأس بریده بر کسی راهنما نمیشود (اَنَا قَتیلُ العَبَرات)۴