شروع زخم ز پلکش شکار از ابرویش کمند صید ز زلفش مهار از ابرویش به جای کشتن فی الفور میکشد کم کم اگرچه میرود این انتظار از ابرویش فرات سر برود پابرهنه در برود اگر که در برود اختیار از ابرویش به جنگ معنی لا یمکن الفرار این است نکرده هیچ دلیری فرار از ابرویش نشسته است دو زانو و درس میگیرد در اوج معرکهها ذوالفقار از ابرویش یا ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل.. ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد بنویسید رقیه چه عمویی دارد یا ابوفاضل ابوفاضل ابوفاضل..