بسی امید به جا ماند و بسی بیم گذشت روزها یک به یک از صفحه تقویم گذشت یک به یک خاطرهها گرم مروراند، ببین گاه شرمنده، گهی مست غرورند ببین اشک پر حسرت و چشم نگران، یادت هست یار من، فتنۀ آن فتنهگران یادت هست یادتان هست که در کوچه و برزن کردند چقدر خدمت بیمزد، به دشمن کردند یادتان هست آن روز، چه غارتها شد و به تصویر خمینی چه جسارتها شد یادتان هست که از فتنه خبر میدادند مرگ بر اصل ولایت همه سر میدادند یادتان هست، گروهی چه خیانتها کرد به همین غزه و لبنان، چه اهانتها کرد یادتان هست، همان هلهله و هورا را اتفاقات غمانگیز، به عاشورا را یادتان هست، که در ظهر غمی طوفانی پایکوبی شد و، سرمستی و دستافشانی گرچه در سینه از این غصه دگر صبر نماند آفتاب من و تو، باز پسِ ابر نماند بار دیگر، علی آن راه شرف را طی کرد نهروان را به دمی کشت و جمل را پی کرد دل دریائیش از آینه گوهرها داشت وقت پیکار، علی مالک اشترها داشت سامری دید که موسای زمان بیدار است حیلهای گر بکند یک سره کارش زار است ما که یکسر جمل حادثه را پی دیدیم ما که امداد خدا در نهم دی دیدیم باید اینبار بدانیم، که دشمن باقی است فتنۀ تفرقه و تفرقه افکن باقی است فتنۀ تازۀ او تفرقۀ دین باشد شبهه در یاری لبنان و فلسطین باشد قصد دارد بکند، ریشۀ همگامی را تا زمینگیر کند، وحدت اسلامی را غافل از آن که بسی، وحدت ما پاینده است امتِ 10521ه با نام محمّد(ص) زنده است ما که عزّت همه از راه شهیدان داریم ما که با شوق حسین است، به تن جان داریم زار و افسرده کجا از پی تحریم شویم ما در این معرکه هیهات که تسلیم شویم آنکه سر داده بسی، نغمۀ یا زهرا را کی فراموش کند، مرگ بر امریکا را ***