با همین بیچارگی و چشم تَر
تبلیغات

با همین بیچارگی و چشم تَر

[ سیدرضا نریمانی ]
با همین بیچارگی و چشمِ تَر
می‌شود درمانده‌ اینجا معتبر

گرچه من رسوا شدم، ردّم نکن
شب که شد، محتاج می‌کوبد به در

چرخ‌هایم را زدم بعد آمدم
باز تحویلم گرفتی بیشتر

بین خوبانت مرا جا داده‌ای
گرچه بودم از همه‌جا بی‌خبر

یک زیارت قسمتم کن در نجف
بی زیارت عمر من رفته هدر

دست‌هایم را گرفته یا حسن
ای خدای مجتبی من را بخر

آرزو دارم در ایوان حسن 
روضه‌ی مادر بخوانم یک سحر

جانِ زهرا که میان شعله بود
بنده‌ات را رد نکن از پشت در

من دلم امشب به اربابم خوش است
می‌خرد او نوکرش را با ضرر

دردسر شد بوسه‌ی زیر گلو
قاتلش شد خنجری از پشت سر

می‌شود درد حسن درد حسین
داغ طشتی از جگر شد طشت سر

*****

هیچ شب خواب تو جز دلهره تعبیر نشد
دشمن از زخم زبان بر تو زدن سیر نشد

ثبت شد با نوک مسمار به روی دیوار
هیچ‌کس یک‌شبه مانند حسن پیر نشد

نظرات