باورم نمیشه زنده بودم و یه دهه برای تو گریه شدم انگاری تازه به دنیا اومدم ممنونم بخاطر تولّدم ممنونم نذاشتی دور بشم ازت، ممنونم که باز منو صدا زدی دست تو میبوسم و شکر میکنم، که رو قلبم مُهر کربلا زدی راستی مادر شنیدی قصّهمونو دورمون حلقه زدند حرملهها خاک سرزمین مادریمونو خونی کردند مثل خاک کربلا بچّههامونم شبیه بچّههاتون بی سر و بی دست و بی بدن شدند یه سِری را دست خاک دادیم ولی یه سِری شهید بی کفن شدند اینها خواستند با یکم خون و خطر ما رو از خون خدا جدا کنند شیعه خونهی شما را بزنند بعد بیان غارت خیمهها کنند امّا ما به لطف صاحب الزمان خون یکی خونه یکی شدیم باهم یاد گرفتیم که با همدیگه باشیم، چه تو شادیها چه تو غصّه و غم ما پای عشق تو و بابا علی حاضریم بیشتر از اینها بکشیم زخم و خون که قصّهی تازهای نیست حاضریم واسه شما فدا بشیم تو خودت مادرمونی میدونی هم تو رو دوست داریم هم بچّههاتو جون میدیم نمیذاریم خاموش کنند چراغ محبّت شیعههاتو حالا امشب شب پروانه شدن دور شمع روشن حسینته روضه روضهی شب دهم شده حرف پیرهن و تن حسینته مادر، امشب شهادت نامهی عشّاق امضا میشود کاش میشد دلت برام بسوزه و مادری کنی دعا کنی بیام به تو و خود امام حسین قسم خیلی دلتنگ شما و شهدام **** آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط گل کرد در قنوت شما ربّنا فقط تابیده بود عشق به دلها و میوزید عطر زلال نافله، از خیمهها فقط وقتی نسیم گل نفسیهای او وزید پر شد فضای خیمه ز بوی خدا فقط پرسید میروی اگر وقت رفتن است؟ کوتاه بود پاسختان: هان کجا فقط؟ کامل عیار سنگ محک خوردهایم ما آغوشمان گشوده به روی بلا فقط پولاد آب دیدهی ما را توان گداخت در التهاب حسرت یا ویلنا فقط بی رنگ میشدید در آن آزمون سرخ منهایتان گرفت از او رنگ ما فقط باور نداشتید اگر عشق را چرا برداشتند پرده ز چشم شما فقط؟ روزی که آه شیونیان شور خاک داشت زد خیمه پر خروش شما در فضا فقط یک کاروان دلی ولی روی نیزههاست سرهایتان در این سفر از هم جدا فقط منظومهی بلند شهادت سرودنیست با حنجر بریده سر نیزهها فقط زنجیرهی قیام تو را امتداد داد زینب به حلقه حلقهی دام بلا فقط بر روی نی چو دید گل افشانی تو گفت: میخواهد این بهار شروع تو را فقط از حرّ مجال شرم گرفتهست خندهات یعنی که از تو شکوِه ندارد، بیا فقط روزی که عشق و عاطفه تاراج میشدند سهم تو بود پارهای از بوریا فقط افزونتری ز حوصلهی ما هزار حیف از تو اگر داغ بماند به جا فقط قادر به شان ابرمردیِ تو نیست غیرت فقط گذشت فقط ابتلا فقط بر قامت شکوه شما قد نمیدهد عزّت فقط حماسه فقط مرحبا فقط ای از زمان همیشه فراتر که مانده است از تو به یاد خاطرهی کربلا فقط هر شعر در رسای تو گفتیم نارساست ای خطبهی حماسهی سرخت رسا فقط تو مرگ را به سخره گرفتی کجا رواست تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط خون بود داغ بود و عطش بود و آه بود امّا نبود این همهی ماجرا فقط افتاده از جرس نفس ای هم نفس بیا یک شیون است فاصلهی تا نینوا فقط او ماند و خون حماسهی او ماند و عشق ماند از ما چرا به جای بماند صدا فقط؟ **** سر پیراهن تو گریهی ما را درآوردند میان اینهمه کشته چرا تنها تو عریانی *** غریب و دل شکسته کجا میری؟ کجا میری؟ با این نگاه خسته کجا میری؟ کجا میری؟ غم تو دلم نشسته کجا میری؟ کجا میری؟ راه گلومو بسته کجا میری؟ کجا میری؟ از همه مأیوسم گلوی تو رو میبوسم نرو عزیزم، عزیزم زنده نمیمونم با این حال پریشونم نرو عزیزم نرو نرو نرو، بخاطر دلم نرو، جدایی سخته نرو نرو نرو، تمام حاصلم نرو جدایی سخته *** ای کاش که رویت را نمیبوسیدم تقصیر من است پشت و رویت کردند ای کاش گلویت را نمیبوسیدم *** ز راه دور میدیدم گلویت عمّه میبوسید مگر آماده کردی بهر خنجر حنجر خود را **** نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیّدالشهدا بر جدال طاقت داشت هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد **** برای دلخوشی نوکران این درگاه دروغ روضه بخوانم دروغ بسم الله دروغ روضه بخوانیم شمر آبش داد سنان رسید ولی با ادب جوابش داد دروغ روضه بخوانیم دست و پا نزده حسین فاطمه را تشنه لب صدا نزده دروغ روضه بخوانیم سر بریده نشد محاسنش به روی خاکها کشیده نشد دروغ روضه بخوانیم سر جدا نشده تنش به روی خاکها کشیده نشده دروغ روضه بخوانیم پیروهن دارد کی گفته است که عریان شده کفن دارد دروغ روضه بخوانیم غصّه او را کشت نه ساربان آمد نه بریده شد انگشت دروغ دوضه بخوانیم حرف بد نزده شبیه فاطمه اصلاً به او لگد نزده دروغ روضه بخوانم علم نیفتاده نگاه شمر به سمت حرم نیفتاده دروغ روضه بخوانم برای نوکرها نرفت دست حرامی سمت معجرها دروغ روضه بخوانم سری نیفتاده ز ناقه نیمهی شب دختری نیفتاده او میدوید و من میدویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او مینشست و من مینشستم او روی سینه من در مقابل