بابا کجا رفتی ندیدمت از خیمهها رفتی ندیدمت رو نیزهها بودی میدیدمت تشت طلا رفتی میدیدمت میدیدمت با این چشمای بارونی میدیدمت رو نی با لبهای خونی میدیدمت که داری قرآن میخونی وای، وای، وای، وای بوسهی من که بود چرا خِیزران؟ چادر من که بود چرا بیعبا؟ گیسوی من که بود چرا تشت زَر؟ دامن من که بود چرا نیزهها؟ وای، وای، وای، وای