(در این عالم، اگرچه رو زدن بر دیگران، عار است گدای فاطمه بودن، برایم بهترین کار است)۲ صدایم را، دعایم را، نوای ربنایم را همیشه گریههایم را، فقط مادر خریدار است... اگرچه بندهای پستم، غلام فاطمه هستم گرفته دست او دستم، مرا زهرا هوادار است پر از غم شد سراپایم، مصیبت خوان زهرایم برای معصیتهایم، همیشه روضه کفاره است۲ الا یا ایها العالم، عزای بِضعهی خاتم به قلب مرتضی مرهم، به چشم منکرش خار است کسی که فاطمه دارد، غم او خاتمه دارد همیشه واهمه دارد، کسی که بند اغیار است شروع روضه شد با در، زمانی کوچه حالا در نود روز است یک مادر، میان خانه بیمار است ادا کن حق این مطلب، برای مادر زینب چنان ناله بزن امشب، که گویا آخرین بار است بگو مادر سلام، آمدم امشب عیادتت۲ گریه کنم به داغ تو و اشک غربتت مادر سلام، با غم حیدر چه میکنی از غصهها و هجر پیمبر چه میکنی مادر سلام، راهیه بستر شدی چرا۲ مادر سلام، اینهمه لاغر شدی چرا از دست من افتاده شونه سرفههام مرثیه خونه تنها برای دلخوشیت بود مشغول شدم به کار خونه۲ دیدمت یه کم چشام درد گرفت یه سلام دادم صدام درد گرفت اومدم به احترامت پاشم باز دوباره پهلوهام، درد گرفت پر از زخمم ولی خرسندم از تو مبادا فکر کنی، دل کندم از تو سه ماهه روز خوش از من ندیدی خندیدم یه بار، شرمنده از تو چند روز دیگه، زهرات کفن پوشه چند روز دیگه، شمع تو خاموشه۲ علی شرمندهام، حمایت من بی نتیجه ماند دستم شکست، دست تو از بند وا نشد....