اومدم اقرار کنم اصلا

اومدم اقرار کنم اصلا

[ محمدرضا میرزاخانی ]
اومدم اقرار کنم اصلاً
نمیشه انکار کنم اصلاً

اسم تو تکراری نمیشه
صد دفعه تکرار کنم اصلاً

حسین...

لباس مشکیتو می‌پوشیم
شال عزاتم روی دوشم

به یاد مادرم که اینطور
لالایی می‌خوند در گوشم:

حسین...
****
سلام آقا که الان روبروتونم
من اینجامو زیارتنامه می‌خونم
حسین جانم، حسین جانم

حسین جان ...
****
من گدای خانه‌اش معصومه عصمت می‌دهد
دست زائرهای خود برگ شفاعت می‌دهد

بر کسی که خاک شد تاثیر تربت می‌دهد
قول دیدار رضا را در قیامت می‌دهد
****
(مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می‌کند)۲
با تکان چادرش کافر مسلمان می‌کند

دست او باز است و زینب‌وار احسان می‌کند
(خواهر سلطان عالم کار سلطان می‌کند)۲
****
(کاش زینب به قم سفر می‌کرد
تا نمی‌دید آنهمه طغیان 

جای تو بیت موسی خضرج)۲
جای زینب به گوشه‌ی ویران

دور تو عالمان فقه و اصول
دور او ابن سعد و شمر و سنان
****
بستند به دور میهمان صف
قم با صلوات، شام با کف

در قم میهمان عزیز خوانند
کی دختر وی کنیز خوانند؟

هاشا که قمی جفا پذیرد
مهمان به خرابه جای گیرد

یا حسین
****
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم

نظرات