اسمان تیره شد
790
10
- ذاکر: ایمان کیوانی
- سبک: زمینه
- موضوع: عصر عاشورا - قتلگاه
- مناسبت: شب دهم محرم
- سال: 1401
آسمون تیره شد، بر زمین چیره شد
خواهرم با گریه به گودال خیره شد
فردو با هرچی که هست میزنن
میکشن مارو از بس میزنن
چند نفر گرم غارت تو خیمههان
چند نفر دور من دست میزنن
تا میگی که نزن، نیزه میزنن
پشت و روی بدن نیزه میزنن
من چه جوری جواب تورو بدم
وقتی توی دهن نیزه میزنن
قَتَلوک، ذَبَحوک، و مِنَ الماءٍ مَنَعوک
*****
آسمون شد غروب، ذوالجناح سم مکوب
اومده لشکری با تیر و سنگ و چوب
کوفیان یک صدا طبل میزنن
پای مرکب همه نعل میزنن
فردا با یک عمو آهنین
روی فرق اباالفضل میزنن
سمت خیمه تا حمله میکنن
چادرو معجرو له میکنن
تا غنیمت میخوان بی واهمه
پیکر مارو مُصله میکنن
قَتَلوک، ذَبَحوک، و مِنَ الماءٍ مَنَعوک
*****
مادر من میاد، چی سر من میاد
خولی داره سوی حنجر من میاد
خوب میدونم که چی در سر دارن
اینها امید به انگشتر دارن
رو سر من چقدر سنگ میخوره
تا که از روسری دست بردارم
قَتَلوک، ذَبَحوک، و مِنَ الماءٍ مَنَعوک
خواهرم با گریه به گودال خیره شد
فردو با هرچی که هست میزنن
میکشن مارو از بس میزنن
چند نفر گرم غارت تو خیمههان
چند نفر دور من دست میزنن
تا میگی که نزن، نیزه میزنن
پشت و روی بدن نیزه میزنن
من چه جوری جواب تورو بدم
وقتی توی دهن نیزه میزنن
قَتَلوک، ذَبَحوک، و مِنَ الماءٍ مَنَعوک
*****
آسمون شد غروب، ذوالجناح سم مکوب
اومده لشکری با تیر و سنگ و چوب
کوفیان یک صدا طبل میزنن
پای مرکب همه نعل میزنن
فردا با یک عمو آهنین
روی فرق اباالفضل میزنن
سمت خیمه تا حمله میکنن
چادرو معجرو له میکنن
تا غنیمت میخوان بی واهمه
پیکر مارو مُصله میکنن
قَتَلوک، ذَبَحوک، و مِنَ الماءٍ مَنَعوک
*****
مادر من میاد، چی سر من میاد
خولی داره سوی حنجر من میاد
خوب میدونم که چی در سر دارن
اینها امید به انگشتر دارن
رو سر من چقدر سنگ میخوره
تا که از روسری دست بردارم
قَتَلوک، ذَبَحوک، و مِنَ الماءٍ مَنَعوک
نظرات
نظری وجود ندارد !