از زمانی که یادم میاد وجودم

از زمانی که یادم میاد وجودم

[ محمد امینی ]
از زمانی که یادم میاد وجودم
به نخِ پرچمِ این در گره خورده
از بزرگ و کوچکِ این خونواده
یه‌جوری دل از دلم همیشه بُرده

من دلم می‌خواست همیشه نوکرِ امام‌حسین شم
مادرم می‌گفت فدایِ اکبرِ امام‌حسین شم

زندگیم گره خورد با نفسایِ علی‌اکبر
همه‌ی عمرمُ می‌دم بره پایِ علی‌اکبر
جوونیم به فدایِ، به فدایِ، به فدایِ علی‌اکبر

آقازاده علی‌اکبر...

تو شباهت و فصاحت و بلاغت
مو نمی‌زنه با پیغمبرِ خاتم
بایدم یکی شبیهِ علی‌اکبر
باشه سرلوحه‌ی زندگیِ تو عالم

هرکسی جوونشو با علی‌اکبر آشنا کرد
به دعایِ خیرِ ارباب، جوونش رو سر به‌راه کرد

تکیه‌گاهِ دلِ هر بی‌پناهه علی‌اکبر
الهی جوونیم طی شه تو راهِ علی‌اکبر
عشق یه نگاهه، یه نگاهه، یه نگاهه علی‌اکبر

آقازاده علی‌اکبر...

جلوِ چشمایِ اباالفضل می‌ره میدون
تویِ دستش علمُ که محکم داره
عمو تا عِنانِ کارُ می‌ده دستش
میونِ معرکه‌ها سردمداره

پسرِ ارشدِ مولاست، یلِ لشکرِ باباشه
پهلوون و بی‌بدیله، خونِ حیدر تو رگاشه

محشره ضرباتِ شمشیرِ علی‌اکبر
دیدنیه تو میدون تدبیرِ علی‌اکبر
معرکه‌ست تکبیر، تکبیر، تکبیرِ علی‌اکبر

آقازاده علی‌اکبر...

نظرات