از ازل خورشید انور زینب است

از ازل خورشید انور زینب است

[ سید محمد جوادی ]
از ازل خورشید انور زینب است
حافظ الله اکبر زینب است
پیکر اسلام‌ را سر زینب است
حیدر کرّار دیگر زینب است
بعد زهرا روح کوثر زینب است

یک زن امّا لشکری را صف‌شکن
یک‌تنه باب‌المراد پنج تن
تکیه بر این شانه‌ها دارد حسن
ذوالفقاری دارد از جنس سخن
منبری‌ها! جانِ منبر زینب است

از امام خود حمایت می‌کند
از گنهکاران شفاعت می‌کند
گاه در میدان قیامت می‌کند
گاه در خیمه عیادت می‌کند
مادری از جنس خواهر زینب است

در خطرها بال و پر را می‌دهد
می‌رود خون جگر را می‌دهد
موقع پیکار سر را می‌دهد
پای عشقش دو پسر را می‌دهد
فانی عشق برادر زینب است

مادری وقتی که دارد دو پسر
با خودش هم تیغ دارد هم سپر
امنیت دارد به هنگام خطر
کِی می‌افتد بر زمین بین گذر
روضه‌خوانِ داغ مادر زینب است

*****

صبر از زبان عجز ثناخوان زینب است
عقل بسیط واله و حیران زینب است

ایّوب صابر است ولی در مقام صبر
انصاف دِه که ریزه‌خور خوانِ زینب است

در قتلگاه جسم برادر به روی دست
بگرفت کای خدای من این جانِ زینب است

از خطبه‌اش که کوفه از آن شد سکوت محض
دیدند کائنات به فرمان زینب است

*****

سلام ای حقیقت فاطمه
زنده‌کنِ طریقت فاطمه

تو مادر ائمه را دختری
چه دختری! نایبةالحیدری

حسین نازد که تویی خواهرش
فاطمه بالد که تویی دخترش

ای به ستمگر همه جا گفته لا
شیرزن بیشه‌ی قالوا بلیٰ

خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بوَد در بر دخت علی؟!

قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را نتوان دست بست

کیست که همچون تو دلیری کند؟
روز اسیریش امیری کند

پور معاویه حقیر تو شد
شام به یک خطبه اسیر تو شد

یزید دیگر جسدی مُرده بود
سیلی «یابنَ الطُّلَقا» خورده بود

*****

پناه حرم
کجا داری می‌ری منم یه خواهرم
تنها نذار منو عزیز برادرم
...
زیر پای مَرکب رفتی که در همی
چیدنت روی بوریا از بس کمی

خیلی خالیه جات
دِق کردن از غصّه بچّه‌هات
تُو کهنه حصیر پاره‌ای
جَمعت کردن زن‌های دهات

شاه نیزه‌نشین
روضه‌ی گودال من همین
اسب اگه نعلش تازه باشه
پاشو محکم می‌کوبه زمین

روبرو بودی با تیغ صدتا سپاه
...
مخفی ز دو چشم ماه رفتند
بر روی تن تو راه رفتند
...
هی دست و پا
زدی به زیر دست و پا
رُو سینه‌تم 
نشسته شمر بی‌حیا
داد می‌زدی 
خدا خدا خدا خدا

یه تیغ کُند و حلقی که نا نداره
می‌خواد بگه یا زهرا، صدا نداره

نظرات