آیا شده در لانه بسوزند پَرت را؟ آتش بزند زخمزبانها جگرت را؟ خورشید شب تار خرابه، خبرت هست؟ یک ماه گذشته است و ندیدم قمرت را بابای گلم! هیچ شده، موقع خوابت در تشت بیارند برایت پدرت را؟ یک چشم تو، آیا شده از كار بیفتد یا وانكند پلک تو، چشم دگرت را؟ ای سوختهمو! میشود آیا که بگویی دربارهی موهای سر من، نظرت را از باغ پُر از لالهی تو، هیچ نمانده یک چشم بچرخان و ببین دور و برت را ای از سفرت، سرزده برگشته روا نیست با خود نبَری بار دگر همسفرت را