یه عُمره گریه میکنم یاد گلای پرپرم، یاد علی اکبرم، یاد گلوی اصغرم صحنههای کرب و بلا دور نمیشه از نظرم، نالههای اهل حرم، پاک نمیشه از خاطرم کسی، نمیدونه چها دیدم سَر، بابام به نیزهها دیدم شعله، ها بین خیمهها دیدم بابا، حسین غریب فاطمه *** یه نصف روز تو کربلا دیدم روی خاک افتادن، همه عزیزام جون دادن، کشتهی تیغ صیادن وقت غروب به خیمهها دیدم آتیش کشیده شد، رنگ همه پریده شد، سر بابام بریده شد بین، گودی دست و پا میزد بابا، عمم و هی صدا میزد زهرا، میدید و ناله ها میزد بابا، حسین غریب فاطمه *** شبانه روز بارونیه آسمون چشمای من، کابوس هر شبهای من، شد یاد کربلای من روزای تلخی که گذشت تو راه شام از کربلا، تو کاروون اسرا، مونده هنوز یادم خدا سَر، ما چه بلایی آوردن دونه، دونه لالهها پژمردن توی، شام خواهرام کتک خوردن بابا، حسین غریب فاطمه ***