ز پشت ابر سیاه خورشید سر زده

ز پشت ابر سیاه خورشید سر زده

[ محمدجواد حیدری ]
ز پشت ابر سیاه خورشید سر زده
خوشی درخونه ی عالمو در زده
دلم بازم میون آسمون پرزده

مادر اومده 2

ماه شب چهارده امشب جلوه میکنه
چشماش پیش خورشید داره شکوه میکنه

هستی با وجودش داره عشوه میکنه
مادر دو عالمینه عشقه زینب و حسینه

عیدیمون پیش پیمبر
صحن بین الحرمینه

بی بی فاطمه 3 
یازهرا

تا که به دست نبی زهرا رسیده
میگه مثه فاطمه دنیا ندیده
خدا ز ذات خودش به تنش دمیده

دلبر رسیده 2 

عالم شده یکجا پر از مستی و شرر
میده صدقه نذرهر لبخندی پدر
از مریم و حوا و آمنه شده سر

خدا به خودش می نازه     
جنت و براش می سازه

هرکی دیدتش یه لحظه
دلشو یه جا میبازه

بی بی فاطمه 3
یازهرا

به عشق مادرمون میزنیم کف به کف
به عشق شادیه قلب امیر نجف

میگیم همه یه صدا با شور و شعف
عالم یه طرف مادریه طرف

شاید سر برسه امشب این انتظارا
آقامون بیاد و یاریش کنن عاشقا

بعدش با هم یک سری بریم کربلا
دیدن خوشگل زهرا واسه‌ی دیدن سقا

بعدشم پربگیریم تا
نجف حضرت مولا

بی بی فاطمه 3
یازهرا

منبع:موسسه ادبیات آیینی بی‌پلاک

نظرات