ای بانویِ مظلومه، فاطمه معصومه واژههای عشقو رحمت را، تو منظومه ای شده از فیضِ وصلِ یار محرومه ای مقامِ تو خِرد را سرِّ مکتومه دُختِ زهرایِ قد کمان هستی عمّۀ صاحبِالزّمان هستی فدایِ خاک قدمِت لطفو عطا و کرمت مبالغه نمیکنم خودِ بهشته حرمت حرمت، عرش خدا مَکتبُ العُلما میخونیم همگی، با شهدا (بر لبها زمزمهای، یاورِ همهای کوثرِ علیو، فاطمهای)2 *** گویم به همه عالم، به غمو سوز و آه حرمِت بویِ مدینه، میدهد وَالله کرمی کن بر منِ دلخستۀ گمراه از گناهو معصیت، افتادهام در چاه بده راهم، که رو سیاهم من سائلِ یک نیمه نگاهم من گرچه اسیرِ نفسمو همیشه هم نشینشم ولی محبِّ علیو اولادِ طاهرینشم گلِ گلزارِ ولا به حقِّ شهدا کن دعا که بریم، کربوبلا (بر لبها زمزمهای، یاورِ همهای کوثرِ علیو، فاطمهای)2 ***