یلِ اُمُّالبنین داره میاد برای فتح مبین داره میاد عمرسعد میگه: الفرار امیرَالمؤمنین داره میاد قمر کربلا داره میاد روح قالوا بَلی داره میاد پهلووناتون و خبر کنید پسر مرتضی داره میاد شیر یلِ دلاور، عبّاسِ حیدر پیروزه و مظفَّر، عبّاسِ حیدر ذکر سرِ زبونش، لعن سقیفه میزد به لشکر، عبّاسِ حیدر یا عبّاس یا سیّدی ... میون همهمه داره میاد امیر علقمه داره میاد وضعیت قرمزه فرار کنید پسر فاطمه داره میاد اگه غضب کنه بسه فقط پا به رکاب شه چند دقیقه بعد تو بگو لشکر هزار نفره مال این حرفا نیست عمرسعد فرماندهی بلا عزم، جانم اباالفضل جنگاورِ بلا فصل، جانم اباالفضل پشت سرِ امامش، مثل یه کوهه غیرت داره اباالفضل، جانم اباالفضل یا اباالفضل، یا اباالفضل ...