یادش بخیر گرمی دستان مادرم

یادش بخیر گرمی دستان مادرم

[ مجتبی رمضانی ]
یادش بخیر گرمیِ دستان مادرم
دلتنگِ مادرم شده‌ام جان مادرم

وقتی که از زمین و زمان خسته می‌شدیم 
سر می‌گذاشتیم به دامان مادرم

قایم که می‌شدیم کسی کارمان نداشت
در چادرِ گرفته به دندانِ مادرم

یادش بخیر شانه به موهام می‌کشید 
قربان گیسوان پریشان مادرم

کو شانه‌ای که سر بگذارم به روی آن
حالا که آمده است سرِ شانه مادرم

هرگز قسم به جان عزیزش نخورده‌ام
دلتنگ مادرم شده‌ام جان مادرم

نظرات