گاهی وقتا با خودم فکر می‌کنم

گاهی وقتا با خودم فکر می‌کنم

[ حاج محمود کریمی ]
گاهی وقتا با خودم فک می‌کنم
با چه رویی، با خدا حرف بزنم
اون‌که حرفای دلم رو می‌دونه
چه نیازیه؟ چرا حرف بزنم؟

غافلم از این‌که تو دلت می‌خواد
بنده‌هات بیان باهات حرف بزنن
اگه غصّه‌ای دارن توو دلشون
روبروت بشینن و گریه کنن

آخدا! من اومدم
پیش تو زار بزنم
پیش چشم بنده‌هات
دردمو جار بزنم

تا می‌خوام یه‌خورده درددل کنم
زبونم رو گریه می‌بنده خدا
یه‌دل سوخته دارم اگه بخوای
دل سوخته، قیمتش چنده خدا؟

دلمو خیلی سوزونده روزگار
نکنه منو به این حال بذاری
خدایا! من از بزرگا شنیدم
تووی دل‌های شکسته، جا داری

دست‌وپا بسته‌تر از
شبای پیش اومدم
تو کریمی؛ من، بخیل
تو رحیمی؛ من، بدم

گاهی اوقات که زیادی خستم و
شبایی که دل من پر از غمه
دوس دارم یه‌عالمه گریه کنم
گریه واسه‌ی امیر علقمه

ابروی شکستشو یاد میارم
چشم زخمیشو تصوّر می‌کنم
گریه واسه وعده‌هاش به بچّه‌ها
که میرم مشکو از آب، پر می‌کنم

گریه واسه گریه‌هاش
برای خجالتش
گریه واسه فاطمه
که اومد عیادتش

نظرات