کار من نیست تنت را ز زمین بردارم مثل این است که از خاک نگین بردارم عضوهای تو در این بادیه تکثیر شدند همهی گرگ صفتها ز تنت سیر شدند (علیِ من، علی جان) تا کنار تو مرا محتضر و گریان دید پدری در صف دشمن پسرش را بوسید من کنار تو شکستم همه این را دیدند نیزهها یک به یک اعضای تنت را دزدید (علی من، علی جان) شده یک تیر ولی چند نشان کشتن تو مجلس ختم حسین است کنار تن تو خیز از جا و ببین سختترین مرحلهها از حرم آمده عمه وسط حرملهها (علی من، علی جان) نیزهها از کمر تا شدهاش دور شوید هر چه از جسم علی برده به من پس بدهید ترسم این است که در دشت تنش گم بشود نکند زینتیِ نیزهی مردم بشود (علیِ من، علی جان)