
نصیب او تنهاشدن بود صُلحش دشمنشکن بود و «کُلّهم نورٌ واحد» یعنی همین میشد حتی حسین اگه جای حسن بود صُلح حسن تیغِ در نیام مثل قعودِ قبل قیام باید بمونی مثل حبیب منتظر فرمان امام صَلاح اینگونه میبیند، سلاح صلح بردارد2 مُعزّالمؤمنین بود و نفهمیدند یارانش زبان سرزنش خاری شد و آزرد روحش را چه دارد رهبری که زیر پا افتاده فرمانش؟! (سلاح صلح حسن صلاح دین منه) ۲ غرّش هر کلمهش نبرد تن به تنه یا حسن ابن علی... ***** عالم توی دست امامه امامی که دستاشو بستن امّتی که تنها از دین به ظاهرش تکیه کردن حُرمت امامو شکستن امام، حقّ حقیقته چه در قعود و چه در قیام ختم کلام هدایت و تجلّی غیرته امام امامِ غیرت و غربت کنار دشمن سرسخت چه رنجی میکشید از دوستان سستایمانش؟! سپاهش را صدای سکّه غرق روسیاهی کرد نه مردی نه نبردی بود، خالی بود میدانش2 (امام غربت و غم امام مِهر و وفا سلاح صلح تو شد صَلاح دین خدا) ۲ یا حسن ابن علی... ***** (در صلح حسن نهال دین نارس بود میکرد همین به جای او هر کس بود میخواست مجال تا شود وقت قیام این صلح نبود بلکه آتشبس بود)2 یا حسن ابن علی...