چرا بارون نمیاد تا آسمون سبک بشه؟

چرا بارون نمیاد تا آسمون سبک بشه؟

[ سید مجید بنی فاطمه ]
چرا بارون نمیاد تا آسمون سبک بشه؟
چرا بارون نمیاد تا قافله جون بگیره؟

صورت ابرا شبیه صورتم کبود شده
دل من خیلی گرفته کاشکی بارون بگیره

چرا بارون نمیاد تا گریه‌هام دیده نشه؟
دوست دارم یک دلِ سیر گریه کنم نمی‌تونم

روی نیزه هنوزم ترک ترک داره لبت
چرا بارون نمیاد روی لب عمو جونم؟

سر مردامون روی نیزه‌ست ای داد ای داد ای داد ای داد
شنیدم یکی گفت سر عباس از نی افتاد ای داد ای داد

خوبه بارون نمیاد تا خاک صحرا گِل بشه
شترای بی‌جهاز حوصله رو سر میارن

اگه بارون بگیره قافله دیرتر می‌رسه
اینا هم تلافیشو سر ماها در میارن

خوبه بارون نمیاد وگرنه روضه‌ی عطش
روضه‌ی کودک لب‌تشنه‌ی آب، تازه میشه

اگه بارون بباره گریه‌هامون بند نمیاد
اگه بارون بباره داغ رباب تازه میشه

سر شیرخواره روی نیزه‌ست ای داد ای داد ای داد ای داد
شنیدم یکی گفت سر اصغر از نی افتاد ای داد ای داد

چرا بارون می‌باره از آسمونِ شهر شام
چی شده که این‌جوری دارن به ما سنگ می‌زنن؟

اینا که مردای مارو کربلا سر بریدن
دوباره چی شده طبل و دُهُلِ جنگ می‌زنن؟

چرا بارون می‌باره از چشای اهل حرم؟
چرا از دسته‌ی نیزه‌ها داره خون می‌باره؟

من که چادر سرمه مگه ابالفضل چی دیده؟
چرا از چشمای سقّا داره بارون می‌باره؟

سر مردامون روی نیزه‌ست ای داد ای داد ای داد ای داد 
شنیدم یکی گفت سر بابا از نی افتاد ای داد ای داد

داره بارون می‌باره از چشامون خون می‌باره
مگه تو کاسه‌ی صبرِ ماها غم ریخته شده؟

نکنه این سر بابامه که تو تشت طلاس
چرا اینقدر سر و صورتش بهم ریخته شده

چوبِ‌تَر به لبش بوسه می‌داد ای داد ای داد ای داد ای  داد
رو سرش شیشه‌ی باده افتاد ای داد ای داد

نظرات