وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده در آمد که پا گذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خستهای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظهای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید دفها به روی دست و کل میکشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصهها پی صله در مجلس یزید ای وای بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید حسین