
وِترُ الله و ابنَ وِترِه میبینمت چهره به چهره میگم سرازیری قبرم فدای شیبِ بابِ سدره حسین حسین حسین... مبدأ غم، جنون انتها تُو گریه جلو روتهها ذکر سر درِ بهشته یابن سدرة المنتهیٰ وصل و هجرش زندگیانگیزه فکر و ذکرش علّت پرهیزه کلِّ ساله حالِ شب هشتم بابُ السّدره ذاتاً خونریزه یا اباعبدالله، یا اباعبدالله... روبهرو شیشگوشه رو پله جون میده واسه عکس حجله منظومهی شمسی فدای پسکوچههای بابِ قبله حسین حسین حسین... مبدأ تربت، آخر جنون تو قبرم میاد پیشمون فی المحشر فَنادَی المَلَک أینَ بابِ القبلهایون باب القبله، شیبِ غمت تیزه پله پله سیّئه میریزه لا یومَ کَیومُ العاشورا باب القبله خاکش خونخیزه