نحرت کردن

نحرت کردن

[ حاج عبدالله باقری ]
(حسین، نَحرِت کردن)۲
سرِ پیری یه سفر اومدی، زهرت کردن
سربُریده از قفا، راهیِ شَهرت کردن 

گوداله سنان
همه گریه می‌کنن، خوشحاله سنان
شاهِ مظلومِ حرم پامالِ سنان 

بلند شو، بلند شو غِیرَت‌ُالله 
صدایِ نامحرما روم بلنده 

بلند شو، غِیرَت‌ُالله
(شمر داره دستِ منو می‌بنده)۲

حسین وااااای وااااای وااااای ...

نظرات