نالهی من به جیگر نمیرسه حال من، خوب به نظر نمیرسه بعد از آتیش توو خیمهها، بابا دیگه موهام به کمر نمیرسه مگه سیلی به رخم امون میداد دخترت داشت زیر پاها جون میداد دختر شامی میون خندههاش باباشو به من همش نشون میداد آرزوهامو به هیچکس نمیدم پر طاووسو به کرکس نمیدم اگه کلّ دنیا دنبالت بیان سرتو به هیچکسی پس نمیدم عمو رفت و من اسیر شدم بابا زودتر از فاطمه پیر شدم بابا خیلی گشنمه ولی بدون تو از همهزندگی، سیر شدم بابا کبودیهامو نشونش نمیدم ترک پامو نشونش نمیدم تا عمو ازم خجالت نکشه سر بابامو نشونش نمیدم آخرش آوردمت با همّتم به یهبوسه از لب تو، دعوتم اگه ساکتم، ازم خردهنگیر همشو بذار به پای لکنتم