می‌میرم وقتی میفته به یادم دستش

می‌میرم وقتی میفته به یادم دستش

[ محسن عراقی ]
می‌میرم وقتی میفته به یادم دستش
مَشکو من خودم دادم دستش
نوازش می‌کرد موهامو دَم‌ به‌ دَم دستش
مَشکو من خودم دادم دستش

تا حالا ندیده بودم قدِ بابام خم شه
دیگه باید گره روسری‌ها محکم شه
توی غارت شاید از بچّه‌ها چندتا کم شه

آخه یه نفر نبود، همه‌ی سپاه بود عمو
یه نفر نبود، به‌خدا پناه بود عمو
غیرتش چقدر سپرِ نگاه بود عمو

عمو عبّاسم، عمو عبّاسم...

چه خاکی آخه بریزم به سرم
نشد بَرِت گردونم به حرم
کمرم، کمرم

زن‌های خیمه جمع شدن می‌خوان برن علقمه
کمک کنن بیارنت با مادرم فاطمه
تمومِ چادرا بشه عبا برات باز کمه

اباالفضل ساقیِ طفلانِ حسین
اباالفضل شیرین‌تر از جانِ حسین...

دل من دفترِ خونه شد قلم دستش
مَشکو من خودم دادم دستش
چقد امّید می‌دادش به آدم دستش
مَشکو من خودم دادم دستش 

از حالا نگاهِ آلوده میده آزارم
همش اسم عمو عبّاسو به لب میارم

اَینَ عَمّیَ العبّاس؟
این زن و بچّه سایه‌ی سر می‌خوان 
اَینَ عمّیَ العبّاس؟
بگو که خواهرات معجر می‌خوان

غریب گیر آوردنت...

نظرات