منو این یک نفس بشتاب مادر

منو این یک نفس بشتاب مادر

[ مهدی اکبری ]
(منو این یک نفس بشتاب مادر) ۲
(مرا این لحظه‌ها دریاب مادر) ۲
شدم مثل رباب این روز آخر
(عذابم می‌کند این آب، مادر) ۲

نه دلگرمی نه تسکین مانده باقی
که داغی سخت و سنگین مانده باقی
(ببین از پنج فرزندم برایت) ۲
(فقط یک مشک خونین مانده باقی) ۲

(ز تو حیف است بازویت بیافتد) ۲
و زخمی بین ابرویت بیافتد
چه می‌شد وقت جان دادن عزیزم
(سرم بر روی زانوی بیافتد) ۲

زمین خوردن تنت را هم بِهَم ریخت
حرامی پیکرت را هم بِهَم ریخت
حرم با تو زمین افتاد عباس
(عمود آمد سرت را هم بِهَم ریخت) ۲

(تو را بست از سرگیسو به نیزه) ۲
مگر تابت دهد هر سو به نیزه
(الهی بشکنه دستان خولی
سرت محکم زد از پهلو به نیزه) ۲

(سرت بر خاک بود و دردسر شد) ۲
که سرگرمیِ چندین رهگذر شد
سرت برگشت بر نیزه ولیکن
(شکاف ابروی تو بازتر شد) ۲

هزاران تیر بر تن تا پرآمد
هزاران تیر بود و مادر آمد
مگر کم بود حجم تیر این سو
(که غلطیدی و از آن سو در آمد) ۲

پُر است اینجا پری آتش گرفته
لباس و مَعجری آتش گرفته
شنیدم روضه‌ات را بار اول
خودم از دختری آتش گرفته

(چقدر آن قافله شرمنده‌ام کرد
نشان سلسله شرمنده‌ام کرد) ۲
(تو را نه، کاش مَشکَت را نمی‌زد) ۲
(بمیرد حرمله شرمنده‌ام کرد) ۲

(ببین این روزهای آخری را
شنیدم روضۀ انگشتری را) ۲
(خداوندا سنان از من گرفته
تمام لذت نامادری را) ۲

نظرات