مقتل لبالب، از تیر و نیزه جسمت رو پوشونده شمشیر و نیزه کی حرمتت رو، اینجور شکسته دیدم خودم روی سینهات نشسته بیهوا برید از جلو نشد بِبُرّه، از قفا برید دست و پا زدی و پیش بچهها برید تویی مظلوم، لب عطشان بدن زخمی، تن عریان حسین ای جان، حسین ای جان... *** صل علی مظلوم من آبت ندادن رفتی از حال پیراهنت رو دستمه دستم گرفته بوی گودال شمر تنت رو پا که زد دیدم چه دردی روبهرومه آستینشو بالا که زد گفتم حسین کارش تمومه فریاد کشید سرِ منم داد کشید تیغشو جلّاد کشید روبهروم ایستاد کشید آخ بمیرم دیر برید آخ یه دلِ سیر برید تا که بشم پیر برید آخ بمیرم *** آقای من دین و دنیای من آقای من خواب و رویای من *** آه ریّان، پشت اسمش بنویس عطشان آه ریّان، جد ما به خاک و خون غلطان آه ریّان، برگه برگه شد قرآن شیب گودال و شاه بیردا وامحمدا، وا محمدا عمه جان رو به مدینه زد صدا وامحمدا، وا محمدا میزنه سنان جدا، شمر جدا وامحمدا وا محمدا برسه اگه صدایی به صدا وامحمدا، وا محمدا لااقل صیدتو رو به قبله کن شمر حوصله کن، شمر حوصله کن اول بکش بعد هلهله کن شمر حوصله کن، شمر حوصله کن وای حسین، وای حسین... *** رو سینه ات نشست با لگد زد دوتا دندهات رو شکست تو دعا میکردی و دهانت رو بست رو سینه ات نشست گلوتو گرفت دید سرت جدا نمیشه موتو گرفت دیدن خواهرت آرزوتو گرفت یکی نبود بگه چرا لب تشنه میبُری سرو گوشات مگه نمیشنوه بُنَیَّهای مادرو این اولین شکاره که تنش رو بر میگردونن نگاش به خیمههاست میخوان سرو به زور بچرخونن چکمه رو، روی صورتش میذاره حسین گریه میکنه خولی اداشو در میاره *** تنها کُشتنت لب تشنه رو خاکِ صحرا کُشتنت *** مگر حسین تشنهلب عزیز مصطفی نبود؟ مگر که کهنه پیرهن به پیکرش روا نبود؟ *** بر تَل زینبیه، زینب صدا میزد حسین با قامتی خمیده، زینب صدا میزد حسین رنگی زِ رُخ پریده، زینب صدا میزد حسین دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین