مشکات ذات قدسی و نور اله تو

مشکات ذات قدسی و نور اله تو

[ مسعود پیرایش ]
مشکات ذات قدسی و نور اله تو
هم روشنی صبح و طلوع پگاه تو

بر ذات پاک حی تعالی گواه تو
از هول رستخیز قیامت پناه، تو

جان نبی و کفو علی، بانوی بهشت
تا هشت از کرامت تو می‌توان نوشت

از ساقه‌اش از طرفی دیگر آمدی
در مصحف کریم خدا کوثر آمدی

حوریه‌ای به هیبت انسان درآمدی
بین زنان برتر عالم سرآمدی

ام‌الفضائلی و نداری نهایتی
ای قصه‌ی بهشت ز کویت حکایتی

ای در بیان قد تو الکن زبان ما
بیرون ز درک کنه مقامت توان ما

ای برتر از خیال و قیاث و گمان ما
محتاج توست در همه‌ عصری جهان ما

گوییم هرچه حوصله را سر می‌آورد
باید خدا به شرح تو محشر بیاورد

تو اسوه‌ی عفاف و وقار و متانتی
در هل اتی سوره‌ی قرآن دلالتی

بر بخشش و گذشت و کرامت تو آیتی
چشم و امید ماست به لطفت عنایتی

تو از ازل پناه ابد تا همیشه‌ای
بر نخل سبز امامت تو ریشه‌ای

سارا و مریم، آسیه و هاجر آمدند
خیل فرشته از طرف داور آمدند

در زادروز تو همگی یکسر آمدند
بهر طواف شافعه‌ی محشر آمدند

سر خفی در عالم ایجاد شد عیان 
گنجینه‌ای گشوده شد از غیب بر جهان

کوثر، کریمه، مهدیه، راضیه، فاطمه
نجمه، زکیه، صالحه، عالیه، فاطمه

عزری، صفیه، طاهره، انسیه، فاطمه
حورا، علیمه، فاضله، مرضیه، فاطمه

در شان و جایگاه تو ای مظهر ودوود
لَولا لما خلقتُکما آمده فرود

جایت کجاست جان نبی جز دل علی؟
تو پشت در به کوچه شدی حائل علی

اول شهید راه علی واصل علی 
مشکل‌گشا علی‌ست غمت مشکل علی

در حنجره‌اش صدای تو می‌شکند
مردی که فقط برای تو می‌کشند

در خورده به پهلوی تو اما بی‌بی
پهلوی علی به جای تو می‌شکند

داغ نشسته بر دل حیدر نمی‌رود
خونی که مانده بر روی این در نمی‌رود

یا زهرا، یازهرا، یازهرا

سرمایه‌ی محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمی‌دهم

گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمی‌دهم

نام علی به سینه‌ی ما نقش بسته است
این سینه را به سینه‌ی سَینا نمی‌دهم

امروز بزم روضه‌ی زهرا بهشت ماست
این نقد را به نسیه‌ی فردا نمی‌دهم

نظرات